علوم تربیتی و روانشناسی
حسین خسروی؛ هادی پورشافعی؛ علی عسگری
چکیده
با توجه به تحولات گسترده و چند جانبه و تأثیر آن در عرصه رقابتهای سازمانی، نقش کارکنان از نظر درگیری شغلی و ارتقای فضیلت سازمانی برای پیشبرد اهداف ضرورت دارد که این مهم با سبک های جدید مدیریتی از جمله مدیریت کوانتومی دستیافتنی است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای فضیلت سازمانی در رابطه مدیریت کوانتومی و درگیری شغلی کارکنان آموزش ...
بیشتر
با توجه به تحولات گسترده و چند جانبه و تأثیر آن در عرصه رقابتهای سازمانی، نقش کارکنان از نظر درگیری شغلی و ارتقای فضیلت سازمانی برای پیشبرد اهداف ضرورت دارد که این مهم با سبک های جدید مدیریتی از جمله مدیریت کوانتومی دستیافتنی است. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای فضیلت سازمانی در رابطه مدیریت کوانتومی و درگیری شغلی کارکنان آموزش و پرورش است. در این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی، 250 نفر از کارکنان آموزش و پرورش ادارات شهرستانهای استان خراسان جنوبی در سال 1399 به روش نمونهگیری تصادفی طبقهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامههای استاندارد مدیریت کوانتومی میرصفیان (1395)، درگیری شغلی لاداهل و کنجر (1995) و فضیلت سازمانی کامرون و همکاران (2004) بود که روایی تأیید و پایایی آنها با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به ترتیب 97/0، 67/0 و 94/0 مورد تأیید قرار گرفت. دادهها با استفاده از نرمافزارهای آماریSPSS21 و AMOS و آزمونهای t تک نمونهای، همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه همزمان و مدلیابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که میانگین نمره مدیریت کوانتومی و فضیلت سازمانی در کل و مؤلفههای آن در کارکنان آموزش و پرورش به طور معناداری بیشتر از میانگین نمره نظری (3) است ولی میانگین نمره درگیری شغلی در کارکنان آموزش و پرورش به طور معناداری کمتر از میانگین نمره نظری (3) است (001/0p<). همچنین مؤلفههای تفکر و اعتماد کوانتومی اثر منفی و معنادار و مؤلفه احساس کوانتومی اثر مثبت و معناداری بر درگیری شغلی دارد. مدیریت کوانتومی به طور مستقیم بر درگیری شغلی اثر معناداری ندارد ولی مدیریت کوانتومی به طور غیرمستقیم و از طریق متغیر میانجی فضیلت سازمانی بر درگیری شغلی اثر معناداری داشت و مدل، از برازش لازم برخوردار بود (72/3=Z ، 001/0p<).
علوم تربیتی
زهرا زارعی؛ هادی پورشافعی؛ علی عسگری
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای فرهنگ سازمانی در ارتباط بین رهبری دانش و عملکرد شغلی در کارکنان دانشگاه بیرجند انجام شده است. این پژوهش از لحاظ شیوه گردآوردی دادهها به شیوه توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان دانشگاه بیرجند به تعداد 340 نفر است که براساس فرمول کوکران، جهت دستیابی به حداقل حجم نمونه (180 نفر)، ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای فرهنگ سازمانی در ارتباط بین رهبری دانش و عملکرد شغلی در کارکنان دانشگاه بیرجند انجام شده است. این پژوهش از لحاظ شیوه گردآوردی دادهها به شیوه توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان دانشگاه بیرجند به تعداد 340 نفر است که براساس فرمول کوکران، جهت دستیابی به حداقل حجم نمونه (180 نفر)، تعداد 200 پرسشنامه استاندارد به شیوه نمونهگیری تصادفی طبقهای برحسب واحد کار توزیع شد که از این بین، تنها 191 پرسشنامه قابل استفاده بود که مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. ابزار سنجش متغیرهای پژوهش شامل سه پرسشنامه رهبری دانش ویتالا (2004)، عملکرد شغلی پاترسون (1970) و فرهنگ سازمانی دنیسون (2000) بود. پس از اطمینان از روایی و پایایی ابزار پژوهش، برای تحلیل دادهها از مدلیابی معادلات ساختاری، آزمون رگرسیون در سطح معنیداری 05/0 در محیط نرم افزارهای نرمافزارهای SPSS 25 و AMOS 24 استفاده گردید. نتایج نشان داد، فرهنگ سازمانی در رابطه رهبری دانش و عملکرد شغلی در کارکنان دانشگاه بیرجند نقش واسطهای دارد. همچنین، نتایج حاصل از آزمون رگرسیون نشان داد، از میان مؤلفههای رهبری دانش، گرایش به یادگیری، جوّ حمایتی یادگیری و عمل در نقش الگو به ترتیب به میزان 26، 35 و 14 درصد از نمرات عملکرد شغلی کارکنان را بهطور جداگانه تبیین میکنند، در حالی که حمایت از فرایند یادگیری، قادر به تبیین عملکرد شغلی کارکنان در این دانشگاه نبوده است. در مجموع نتایج نشان داد که مدل مبنی بر نقش رهبری دانش با عملکرد شغلی با توجه به متغیر میانجی فرهنگ سازمانی از برازش لازم برخوردار است.
محمد آخوندی؛ هادی پورشافعی؛ علی عسگری
دوره 11، شماره 1 ، آذر 1395، ، صفحه 7-22
چکیده
اعتماد عاملی مهم در توسعه جوامع و هم چنین از عناصر مهم شکل گیری سرمایه اجتماعی است. سطح اعتماد در جامعه تا حدودی متأثر از سطح اعتماد درون نهادهای اجتماعی و فرهنگی آن جامعه است که در این میان آموزش و پرورش و در رأس آن مدرسه، از اهمیت بسزایی برخوردار است. اعتماد لازمه شکل گیری روابط صحیح در محیط کار است و بدون اعتماد اعمال و رفتارهای ...
بیشتر
اعتماد عاملی مهم در توسعه جوامع و هم چنین از عناصر مهم شکل گیری سرمایه اجتماعی است. سطح اعتماد در جامعه تا حدودی متأثر از سطح اعتماد درون نهادهای اجتماعی و فرهنگی آن جامعه است که در این میان آموزش و پرورش و در رأس آن مدرسه، از اهمیت بسزایی برخوردار است. اعتماد لازمه شکل گیری روابط صحیح در محیط کار است و بدون اعتماد اعمال و رفتارهای افراد با یکدیگر ساختگی بوده و از عمق لازم برخوردار نخواهد بود. لذا پژوهش حاضر به دنبال بررسی سطح اعتماد دبیران و ارائه راهکارهایی برای افزایش میزان اعتماد سازمانی می باشد. روش پژوهش، پیمایشی از نوع توصیفی و از نظر هدف، کاربردی است. جامعه آماری این پژوهش، دبیران مقطع متوسطه اول شهر بیرجند بودند که از این تعداد 196 نفر (109 نفر دبیر مرد و 87 نفر دبیر زن) به عنوان گروه نمونه به روش نمونه گیری طبقه ای و تصادفی ساده انتخاب شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه اعتماد سازمانی رودر (2003) استفاده شد. در تنظیم پرسش نامه و بررسی روایی صوری و محتوایی، از نظر اساتید مجرب استفاده و برای بررسی پایایی پرسش نامه آلفای کرونباخ برای این پرسش نامه 88/0 به دست آمد. تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS و با استفاده از شاخص های توصیفی مانند میانگین و انحراف معیار و هم چنین آزمون T تک نمونه ای و مستقل انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که اعتماد نهادی، کمترین میزان و سپس اعتماد عمودی قرار دارد و اعتماد به همکاران، بالاترین میانگین را دارا می باشد و در انتها، راهکار هایی برای افزایش اعتماد نهادی و عمودی ارائه شده است.Trust is an important factor in development of communities and also an essential element in formation of social capital. Level of trust in society is to some extent under the influence of the level of trust inside the social and cultural institutions, among which education and training office and school at its top has got a prominent importance. Trust is the requisite for the formation of sound relationships at work environment and without trust our actions and behaviors would be fabricated and so will not have the required depth. Therefore, present study aims to evaluate teacher’s level of trust and provide solutions to increase the level of organizational trust. This research is a descriptive survey which is practical in purpose. Population of the study are first grade secondary school teachers of Birjand, out of which 196 teachers ( 109 male and 87 female) were chosen as the sample of the study based on simple random stratified sampling technique. To gather the required data Ruder (2003) organizational trust questionnaire was used. Reliability and validity of the questionnaire have been approved based on expert’s suggestions and ideas. Cronbach alpha of the questionnaire was reported to be 0.88. Data analysis was carried out using SPSS software based on descriptive indexes such as mean, variance, and one sample T-test. The findings of the research revealed that institutional trust has the minimum mean score and then comes vertical trust. On the other hand, trust in colleagues has the maximum mean score. At the end, solutions for increasing institutional and vertical trust are suggested..
علوم تربیتی و روانشناسی
هادی پورشافعی؛ علی عسگری؛ فاطمه نیازی
چکیده
امروزه توسعه منابع انسانی مهمترین هدف سازمان ها است و استقرار زمینه ی مناسب برای چنین توسعه ای در اولویت قرار دارد. در بسترسازی این توسعه عوامل گوناگون نقش دارند که از آن جمله فرهنگ سازمانی است. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف شناسایی رابطه بین فرهنگ سازمانی و جو توسعه منابع انسانی از دیدگاه کارکنان دانشگاه بیرجند انجام شده که به هشت ...
بیشتر
امروزه توسعه منابع انسانی مهمترین هدف سازمان ها است و استقرار زمینه ی مناسب برای چنین توسعه ای در اولویت قرار دارد. در بسترسازی این توسعه عوامل گوناگون نقش دارند که از آن جمله فرهنگ سازمانی است. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف شناسایی رابطه بین فرهنگ سازمانی و جو توسعه منابع انسانی از دیدگاه کارکنان دانشگاه بیرجند انجام شده که به هشت فرضیه پاسخ دهی می شود. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی و از نظر هدف، کاربردی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل کارکنان دانشگاه بیرجند بوده که در مجموع 130 نفر به شیوه تصادفی انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه فرهنگ سازمانی دنیسون گردآوری شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار استنباطی از جمله آزمون پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده گردید. یافته های توصیفی پژوهش نشان داد که در مجموع میانگین ابعاد فرهنگ سازمانی به طور معناداری از حد متوسط بالاتر است. نتایج همبستگی نیز دلالت بر آن دارد که بین فرهنگ سازمانی و جو توسعه منابع انسانی رابطه معنادار و مثبتی وجود دارد. علاوه بر این، نتایج تحلیل رگرسیون پژوهش نیز نشان داد که در بین ابعاد مشارکت، سازگاری، انطباق پذیری و مأموریت، بعد مأموریت بهترین شاخص پیش بینی کننده جو توسعه منابع انسانی دانشگاه است. این امر دلالت بر این دارد که اگر سازمان مسیر آینده اش روشن باشد، جو سازمان در زمینه توسعه منابع انسانی مطلوب تر می شود. بر این اساس، به مدیران دانشگاه پیشنهاد می شود که اقدامات را بر اساس برنامه ریزی راهبردی انجام دهند و همچنین کارکنان را نیز از برنامه ها و اهداف دانشگاه و راه های تحقق آن مطلع کنند.